در گفتگو با صبح زاگرس مطرح شد:
محرم در اسارت به روایت آزاده گچسارانی
آزاده گچسارانی گفت: در حال عزاداری و سینهزنی بودیم که نگهبانان بعثی درب آسایشگاه را باز کردند و آمدند داخل با چوب و کابل و شیلنگ میزدند توی سروصورتمان، ما سینه میزدیم و نوحه میخواندیم که همه را زدند و از اتاق بیرون کردند.